{منبع ویکی پدیا}
در مناطق خرماخیز ایران اصطلاحات و واژههای فارسی زیادی در ارتباط با نخلکاری رواج دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
- مچ، مُخ، مُغ، مُگ یا مُه و دیمیت به معنی نخل هم است. نام تنگه و منطقه هرمز هم از اهورامزدا و هرمزد و هورمزد تشکیل شدهاست.
- فَسیل: ساقه اصلی درخت خرما. در جیرفت به پاجوش نخل گفته میشود.
- تیم: هر چه از فسیل بروید اعم از تنه و پاجوش.
- تیم فسیل: آنچه در کنار تنه اصلی میروید.
- مُهکُشَک یا مخ کش: درختچهای که از تنه فسیل برآید. در بم و نرماشیر به آنها جنگ میگویند.
- اَبار یا هبار (Hobar): گردی که از نخل نر ترشح میشود. در بم و نرماشیر به آنها بو میگویند. در جیرفت و میناب به آن ایوار میگویند.
- گلهبشکن یا تَرَکی: از آفتهای نخل.
- تازوغ: سوسکی از آفتهای نخل.
- تفتوک: از افتهای نخل که شبیه تار عنکبوت و کپک میباشد و دور خوشهها را در بر میگیرد.
- مُشتاب: اتاقک یا سیلویی برای دانهدانه کردن و شیرهگیری از خرما.
- پنگ یا پاگ: خوشه
- گرد یا گرز: ساقهٔ درخت خرما
- پاتیزه: پیش (برگهای) جوانتر
- تاره: خوشه نخل، زمانی که در غلاف خود قرار دارد و هنوز چوبی نشدهاست.
- پریچه یا پیرچه یا پریخ (Perikh): الیاف اطراف برگ خرما که چسبیده به تنه درخت است. پریچه در بعضی مناطق بهعنوان اسکاچ نیز مورد استفاده قرار میگیرد. در استان بوشهر همان «لیف» نامیده میشود. در جیرفت به آنها سیس میگویند. در بم و نرماشیر به آنها سی سی میگویند.
- پیش: برگ درخت خرما
- پاگنه: انتهای پیش که متصل به درخت خرما است. در استان بوشهر این بخش «تاپول» نامیده میشود. در جیرفت به آنها تَگ میگویند. در بم و نرماشیر به آنها لتی میگویند.
- دُم باز: خرمایی که نیمی از آن رسیده و حالت رطبی داشته و نیمهٔ بالایی به حالت خارک یا نارس باشد
- هارما: در منطقه جنوب کشور (بندرعباس و لارستان) خرما را برگرفته از گویش پهلوی (اچم) هارما(HARMA) و ارما (Orma) میخوانند.
:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0